آب تو(ی) دل کسی تکان نخوردن
از کتاب کوچه
آب تو(ی) دلِ کسی تکان نخوردن
(فقط به صورت منفی میآید). ــ
1) کوچکترین حادثهیی پیش نیامدن و جنجال مخالفتآمیزی برنخاستن، فیالمثل بر اثر اقدامی سیاسی: «دستهی اکثریت احتمال میداد با تصویب این لایحه، سروصدای زیادی بلند میشود و اقلیت آرام نمینشیند اما به خلاف انتظار، لایحه تصویب شد و آب هم تو دل کسی تکان نخورد.»
مترادف آب از آب تکان نخوردن (نگاه کنید به آب از آب تکان نخوردن)
2) بدون کمترین تکان شدیدی. بدون ایجاد مزاحمت و ناراحتی: «با آن کمر شکسته طوری از ده به شهر رساندیمش که آب تو دلش تکان نخورد»
چنانکه از مثل پیداست، در این حال به جای «کسی» اسم یا ضمیر قرار میگیرد.