آب رفته به جوی برنمیگردد
از کتاب کوچه
آب رفته به جوی برنمیگردد.
مترادف آب ریخته، (به کوزه) جمع نمیشود. * روغن ریخته را جمع نمیشود کرد.
1) فرصت هدرشده را به چنگ باز نمیتوان آورد.
طرب نوجوان ز پیر مجوی
که دگر ناید آب رفته به جوی [سعدی]
2) آبروی از دست رفته را جبران نمیتوان کرد.
در حفظ آبرو گهر باش سختتر،
کاین آب رفته باز نیاید به جوی خویش! [صائب]
3) نتیجه اعمال و افعال خود را از پیش ارزیابی باید کرد که پشیمانی بعد از عمل ثمری نخواهد داشت.