به آب زدن

از کتاب کوچه
پرش به: ناوبری، جستجو

به آب زدن

1) برای عبور از رودخانه یا آبگیری، معطل پل یا وسیله‌ی عبوری نماندن و بی‌ملاحظه قدم در آب نهادن یا خود را به آب افکندن: «سربازها با اسب به آب زدند و از رودخانه گذشتند. خیلی‌هاشان غرق شدند.»

2) خطر کردن. هر چه باداباد گفتن و به امری که توفیق در آن مسلم نیست پرداختن.