به آب نرسیده موزه کندن (یا کشیدن)

از کتاب کوچه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۵۸ توسط Hossein (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید با 'به آب نرسیده موزه کندن [یا کشیدن] و نیز: آب ندیده موزه کندن [یا کشیدن یا درآوردن.] (ک...' ایجاد کرد)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

به آب نرسیده موزه کندن [یا کشیدن]

و نیز: آب ندیده موزه کندن [یا کشیدن یا درآوردن.] (که موزه در لغت به معنی چکمه است.) ــ

این ضرب‌المثل کاربردهای مختلفی دارد و مفاهیمی که گاه اختلاف‌شان سر مویی بیش نیست و تمیز آن‌ها تنها بادقت و تیزبینی میسر است، و گاه چنان مختلفند که حتی در یک مورد دو مفهوم کاملاً متضاد را افاده می‌کنند. با این همه، از آن‌جا که مترادفات در غالب موارد در دو یا چند مفهوم مشترکند تفکیک دقیق و دسته‌بندی آن‌ها به طور کامل میسر به نظر نمی‌رسد:

1) گاهی مفهوم ضرب‌المثل خوشبینی بیش ازحد و بی‌مورد نسبت به سرانجام موفقیت‌آمیز امری را که هنوز آغاز نشده است به ریشخند می‌گیرد؛ مترادف برف نیامده پارو برداشتن * زرده را بالا نکشیده قُدْقُدْ کردن * قندهار نرفته [یا نرسیده] کابلی شکستن * (هنوز) سوار نشده لِنْگْ جنباندن [یا مهمیز کشیدن] * خر نخریده آخور بستن * (هنوز) نزاییده، جانِ دلِ بابا! * بچه تو شکم، اسمش مظفر! * نه به باره، نه به داره، اسمش علی‌خان سرداره [یا علی ماندگاره]!

2) و گاه مدلول آن یأس مطلق از یافتن هرگونه راه نجاتی است، یعنی درست متضاد با ضرب‌المثل از این ستون به آن ستون فرج است؛ مترادف پیش از مرگ، واویلا! * آتش ندیده گُرْزدن * پیش از آخوند [یا روضه‌خوان] شیون کردن * آخوند به منبر نرفته، قربونِ سرِ بریده‌ت!

3) که باز، در عین حال، غالب مترادفات این دسته‌ی دوم، در مفهوم «جهودبازی درآوردن» نیز می‌آید؛ به معنی مظلوم‌نمایی کردن و به قصد از رو بردن حریف دست پیش را گرفتن و تنها به مشاهده‌ی خشم او، به تصور این که ممکن است دست به حمله‌یی بزند، مضروب ناشده فغان و زاری کردن.

4) سوء سیاست و بی‌احتیاطی نیز مفهوم دیگری است که ضرب‌المثل اصلی و پاره‌یی از مترادفات آن افاده می‌کنند؛ همچون چاه نکنده منار دزدیدن * گز نکرده پاره کردن * شنا یاد نگرفته زیر آبی رفتن.

5) که باز، در همین حال، این دو مترادف و مترادفات دیگری از گروه‌های پیشین، مفهوم خوشبینی کودکانه و حتی ابلهانه را هم می‌رسانند؛ مانند آهوی نگرفته بخشیدن * پوستِ خرسِ نزده را بخشیدن * شکار نرفته پوست خرس بخشیدن.

6) هم‌چنین، ضرب‌المثل اصلی و بسیاری از مترادفات آن را که در گروه‌های پنجگانه‌ی بالا قرار گرفته است می‌توان بار دیگر در گروهی تازه گرد آورد، در مفهوم «قضاوت قبلی و پیشداوری غیرمنصفانه یا عجولانه، و خوش‌بینانه یا بدبینانه». مترادف اگر به خواندم گریه کن! * اول بگذار من بگوزم، بعد تو بگو به ریشم! * نکشیده دَهْ مَنْ کَم؟