خر تو(ی) آب خوابیدن
به مانع و مشکلی اساسی و بازدارنده گرفتار آمدن. به مخمصهیی پیشبینی نشده دچار شدن.
مترادف گاو زاییدن. * سرِ خر [یا گاو] خمره گیر کردن.