خر را که ببرند عروسی، نه برای خوشیست، برای آب و هیزمکشیست
از کتاب کوچه
خر را که ببرند عروسی، نه برای خوشیست، برای آب و هیزمکشیست!
مثل به گونهی خر را میبرند عروسی که آب و هیزم بارش کنند نیز میآید.
هر کسی میباید مقام و موقع خود را بشناسد:
خرکی را به عروسی خواندند
خر بخندید و شد از قهقهه سست،
گفت: «من رقص ندانم به سزا
«مطربی نیز ندانم به درست؛
«بَهرِ حمالی خوانند مرا
کاب نیکو کشم و هیزم چیست!»
[خاقانی]