مثل آب

از کتاب کوچه
پرش به: ناوبری، جستجو

مثلِ آب

1) میوه یا شربتی که آن طعم و رنگ لازم را نداشته باشد. مترادف مثل آب جفت.

2) مطلبی که خوب به خاطر سپرده شده و به‌روانی و سهولت باز می‌توان گفت. مترادف فوت آب بودن.

3) به وفور و به فراوانی: «آن روزها که مثل آب پول در می‌آوردی باید به امروزت فکر می‌کردی!» مترادف مثل ریگ.