صفحههای بدون پیوند میانویکی
این صفحات پیوندی به صفحهای به زبان دیگر نمیدارند:
نمایش در پائین تا ۱۰۰ نتیجه in range #۱ تا #۱۰۰.
نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)
- آ
- آ (امثال و حکم)
- آ (ترکیبات دیگر)
- آ (زبان پیچک)
- آ (مانند آغ)
- آ (مانند آغ) (ترکیبات دیگر)
- آ (مانند آق)
- آب
- آب... از یک جو نرفتن
- آب... به یک جو نرفتن
- آب (باورهای توده، آیینها)
- آب (فلان) به جوی (بهمان) نرفتن
- آب (و آتش) روشنایی خانه است.
- آب (یا قطره) به عمان، نوباوه آوردن
- آب آب را میجوید، کور عصا را
- آب آب را میجوید، گودال هر دو را
- آب آب را پیدا میکند، آدم آدم را
- آب آتش کردن
- آب آمد و تیمم باطل شد
- آب آوردن
- آب آوردن (چیزی را)
- آب آورده
- آب آورده را آب میبرد
- آب از آب تکان نخوردن
- آب از آتش در آوردن
- آب از آهن کشیدن
- آب از بالا (بالاها) پایین کردن
- آب از بن تیره بودن
- آب از دریا بخشیدن
- آب از دست نچکیدن
- آب از سر گذشتن
- آب از سرچشمه گل (آلود) بودن
- آب از لب و لوچه سرازیر شدن
- آب افتادن
- آب انداختن
- آب اومد.ـ کدوم آب؟
- آب بدود، نان بدود، (فلان) به دنبالش
- آب بر آتش ریختن
- آب برداشتن
- آب برداشتن 1
- آب برداشتن 2
- آب برداشتن 3
- آب بردن
- آب بردن 1
- آب بردن 2
- آب بردن 3
- آب بستن به...
- آب به (یا تو یا در)شکر کردن
- آب به (یا در) قفس کردن
- آب به (یا در) کرت آخر بودن
- آب به (یا در)غربال کردن
- آب به آب بخورد زور برمیدارد
- آب به آب شدن
- آب به آبادانی میرود
- آب به آسمان پاشیدن
- آب به آسیاب ریختن
- آب به آن کوزه نکردن که...
- آب به آینه زدن
- آب به دست یزید افتادن
- آب به ریسمان بستن
- آب به ریش (کسی) زدن
- آب به سبد کردن
- آب به سوراخ مورچه(ها) ریختن
- آب به لانهی مورچهها انداختن
- آب به پستی میرود
- آب به چشم بودن
- آب به چشم نداشتن
- آب به کرت اول بودن
- آب به کون خر (یا شتر)ریختن
- آب به کونِ خر (یا شتر)ریختن
- آب بیرون رفتن
- آب تند دادن
- آب تو(ی) دل کسی تکان نخوردن
- آب تو(ی) شیر کردن
- آب جدا، دان (یا دانه) جدا
- آب خرد، ماهی خرد
- آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم...
- آب دریا از دهن سگ نجس نمیشود
- آب دریا به دهن ماهی دریا خوش است
- آب دستت است نخور (یا زمین بگذار) و...
- آب را با آتش چه آشنایی (یا نسبت)؟
- آب را بر سر زنی، سر نشکند...
- آب رفته به جوی برنمیگردد
- آب ریخته به کوزه جمع نمیشود
- آب سوار و نان سوار و (فلانی) پیاده (یا به دنبالش)
- آب شیرین و مشک گندیده؟
- آب صدای (شرشر) خودش را نمیشنود
- آب میآید در این خانه شر و شر
- آب نطلبیده مراد است.
- آب نمیبیند وگرنه شناگر ماهری است
- آب پارسال و نان پیرارسال
- آب پس دادن
- آب پشت سر (کسی) به زمین پاشیدن
- آب که از سر گذشت، چه یک نی چه صد نی
- آب که جاری شد خودش چاله را پیدا میکند
- آب که سر بالا برود، قورباغه ابوعطا میخواند
- آب که یکجا بماند بو میگیرد
- آب که یکجا ماند میگندد
- آب گرمابه، پارگین را شاید
- آب گودال را میجوید، کور عصا را
نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)