صفحه‌های بدون پیوند میان‌ویکی

پرش به: ناوبری، جستجو

این صفحات پیوندی به صفحه‌ای به زبان دیگر نمی‌دارند:

پیشوند  

نمایش در پائین تا ۱۰۰ نتیجه in range #۱ تا #۱۰۰.

نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)

  1. آ
  2. آ (امثال و حکم)
  3. آ (ترکیبات دیگر)
  4. آ (زبان پیچک)
  5. آ (مانند آغ)
  6. آ (مانند آغ) (ترکیبات دیگر)
  7. آ (مانند آق)
  8. آب
  9. آب... از یک جو نرفتن
  10. آب... به یک جو نرفتن
  11. آب (باورهای توده، آیین‌ها)
  12. آب (فلان) به جوی (بهمان) نرفتن
  13. آب (و آتش) روشنایی خانه است.
  14. آب (یا قطره) به عمان، نوباوه آوردن
  15. آب آب را می‌جوید، کور عصا را
  16. آب آب را می‌جوید، گودال هر دو را
  17. آب آب را پیدا می‌کند، ‌آدم آدم را
  18. آب آتش کردن
  19. آب آمد و تیمم باطل شد
  20. آب آوردن
  21. آب آوردن (چیزی را)
  22. آب آورده
  23. آب آورده را آب می‌برد
  24. آب از آب تکان نخوردن
  25. آب از آتش در آوردن
  26. آب از آهن کشیدن
  27. آب از بالا (بالاها) پایین کردن
  28. آب از بن تیره بودن
  29. آب از دریا بخشیدن
  30. آب از دست نچکیدن
  31. آب از سر گذشتن
  32. آب از سرچشمه گل (آلود) بودن
  33. آب از لب و لوچه سرازیر شدن
  34. آب افتادن
  35. آب انداختن
  36. آب اومد.ـ کدوم آب؟
  37. آب بدود، نان بدود، (فلان) به دنبالش
  38. آب بر آتش ریختن
  39. آب برداشتن
  40. آب برداشتن 1
  41. آب برداشتن 2
  42. آب برداشتن 3
  43. آب بردن
  44. آب بردن 1
  45. آب بردن 2
  46. آب بردن 3
  47. آب بستن به...
  48. آب به (یا تو یا در)شکر کردن
  49. آب به (یا در) قفس کردن
  50. آب به (یا در) کرت آخر بودن
  51. آب به (یا در)غربال کردن
  52. آب به آب بخورد زور برمی‌دارد
  53. آب به آب شدن
  54. آب به آبادانی می‌رود
  55. آب به آسمان پاشیدن
  56. آب به آسیاب ریختن
  57. آب به آن کوزه نکردن که...
  58. آب به آینه زدن
  59. آب به دست یزید افتادن
  60. آب به ریسمان بستن
  61. آب به ریش (کسی) زدن
  62. آب به سبد کردن
  63. آب به سوراخ مورچه‌(ها) ریختن
  64. آب به لانه‌ی مورچه‌ها انداختن
  65. آب به پستی می‌رود
  66. آب به چشم بودن
  67. آب به چشم نداشتن
  68. آب به کرت اول بودن
  69. آب به کون خر (یا شتر)ریختن
  70. آب به کونِ خر (یا شتر)ریختن
  71. آب بیرون رفتن
  72. آب تند دادن
  73. آب تو(ی) دل کسی تکان نخوردن
  74. آب تو(ی) شیر کردن
  75. آب جدا، دان (یا دانه) جدا
  76. آب خرد، ماهی خرد
  77. آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم...
  78. آب دریا از دهن سگ نجس نمی‌شود
  79. آب دریا به دهن ماهی دریا خوش است
  80. آب دستت است نخور (یا زمین بگذار) و...
  81. آب را با آتش چه آشنایی (یا نسبت)؟
  82. آب را بر سر زنی، سر نشکند...
  83. آب رفته به جوی برنمی‌گردد
  84. آب ریخته به کوزه جمع نمی‌شود
  85. آب سوار و نان سوار و (فلانی) پیاده (یا به دنبالش)
  86. آب شیرین و مشک گندیده؟
  87. آب صدای (شرشر) خودش را نمی‌شنود
  88. آب می‌آید در این خانه شر و شر
  89. آب نطلبیده مراد است.
  90. آب نمی‌بیند وگرنه شناگر ماهری است
  91. آب پارسال و نان پیرارسال
  92. آب پس دادن
  93. آب پشت سر (کسی) به زمین پاشیدن
  94. آب که از سر گذشت، چه یک نی چه صد نی
  95. آب که جاری شد خودش چاله را پیدا می‌کند
  96. آب که سر بالا برود، قورباغه ابوعطا می‌خواند
  97. آب که یک‌جا بماند بو می‌گیرد
  98. آب که یک‌جا ماند می‌گندد
  99. آب گرمابه، پارگین را شاید
  100. آب گودال را می‌جوید، کور عصا را

نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)