آب

از کتاب کوچه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۲۶ توسط Hossein (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

موقعیت خاص جغرافیایی ایران و کمبود طبیعی آب در این سرزمین باعث شده است ایرانیان برای آن مقام ویژه‌یی قائل شوند که این خود از اوستا و دیگر آثار پیش از اسلام به خوبی پیدا است. در دوره‌ی اسلامی نیز آنچه اجازه داده است حادثه‌ی تشنگی از میان وقایع بسیار اصلی تَرِ صحرای کربلا بیرون کشیده شود و از یک اقدام تاکتیکی کلاسیک به غیرقابل تصورترین خشونت ضد بشری تغییر یابد در‌واقع معلول تجربه‌ی تلخی است که مردم این دیار شخصآاز مسأله‌ی آب دارند.

آب که در آئین زرتشت مقدس است پس از اسلام نیز حرمت خود را حفظ می‌کند. به‌خصوص با رواج تشیع و عمومیت یافتن امر عزاداری و روضه‌خوانی، تکرارِ مداومِ وقایع تاریخی صحرای کربلا و تکیه‌ی خاصی که در نقل آن وقایع بر موضوع ممانعت از رسیدن آب به خاندان امامت می‌شود، و ماجرای شهادت ابوالفضل‌العباس که در آن واقعه جان خود را در راه رساندن آب به تشنگان از دست می‌دهد سبب شد که آب نزد شیعیان ایران، بار دیگر و این بار به دلیلی دیگر جنبه‌ی شدید مذهبی پیدا کند (مثلن نگاه کنید به آب (باورهای توده، آیین‌ها) و موکل آب فرات بودن)، از آن جمله پس از رواج شیعه‌گری در ایران وجود بسیاری از چشمه‌ها و منابع طبیعی آب به معجزه منسوب شد، چنان که امروزه نیز عوام پاره‌یی چشمه‌ها را اثر سُمِ دُلْلُدل یا معلول به جای ماندن مهر نماز پیغمبر یا جای پای علی و یا اشاره‌ی عصای این یا آن امامزاده می‌شمارند (نگاه کنید ذیل چشمه در حرف چ) که این همه را بیش‌تر می‌توان تشبثی مأیوسانه و معصومانه برای حفظ و حراست منابع آب یا پیشگیری از آلودن آن تلقی کرد.

به طور کلی ایجاد آب انبار و سقاخانه در مناطق خشک یا کم‌آب همیشه عملی در شمار «خریدن بهشت» شناخته می‌شود. تا پیش از سال 1326 که اقدام به لوله‌کشی آب تهران شد، در ایام عزاداری ماه محرم ــ به‌خصوص اگر این ایام با روزهای گرم تابستانی تصادف می‌کرد ــ کسانی نذر می‌کردند که مشک بر دوش در میان دسته‌های عزاداران سقایت کنند، و این امر را تنها به خاطر ثواب بزرگی که برای آن قائل بودند انجام می‌دادند. هنوز کسان بسیاری هستند که در نقاطی از شهر، در ایام عزاداری شربت قند و یخ سبیل می‌کنند یا در فصول گرم سال بشکه و آبخوری در معابر قرار می‌دهند تا عابران تشنه‌لب آبی بنوشند و بانی خیر را به دعائی یاد کنند و برای او اجر اخروی بطلبند. نشانه‌ی خاص آن سقایان و این بشکه‌های نذرانه‌ی آب، و به طور کلی هرگونه سقایتی که به قصد ثواب صورت می‌گیرد، معمولاً جامی از برنج یا مفرغ است با پیکره‌ی دستی در میان آن، که نیز از برنج یا مفرغ بریده بر آن آیاتی حک کرده‌اند. این پنجه که آن را بر سر علم‌های مذهبی و گنبد غلب مساجد نیز می‌بینیم و اشاره‌ی مستقیم به حادثه‌ی کربلا و دست‌های عباس‌بن‌علی ملقب به سقای دشت کربلا، خود نشانه‌ی دیگری است از اهمیتی که شیعیان ایران در وقایع کربلا به موضوع آب داده‌اند.

ساختن سقاخانه و آب انبار، و به طور کلی همه‌ی فعالیت‌هایی که به مسأله‌ی آب مربوط می‌شود به نام ابوالفضل صورت می‌گیرد و سقاخانه‌ها اغلب کتیبه‌هایی دارند که ابیاتی بر آن نوشته است با تذکاری از شهادت آن حضرت یا طلب حاجتی از او:

عباس ای شهید گروه مخالفان/ دارم به دل یقین که تویی شاه انس و جان/ کن حاجتم روا توبه حق برادرت/ ای خسرو زمانه و سقای کودکان! [کاشیکاری یک سقاخانه]

‍‍ این ندا از عالم بالا رسید/ مزد آب آن است: «لعنت بر یزید!» [کنده‌کاری دور لیوان مسی یک سقاخانه]

آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن/ جان را فدای مرقد شاه شهید کن

  • معمولاً هنگام نوشیدن آب می‌گویند: سلام اللّه علی‌الحسین، لعنت بر قاتلان امام حسین! و یا عبارت ساده‌تر: سلام بر حسین، لعنت بر یزید!»
  • و اگر از آب نذری بنوشند می‌گویند: اجرتان با ابوالفضل [یا سیدالشهدا، یا امام حسین] و نیز: الهی آب زمزم [یاکوثر] نصیب‌تان بشود!
  • واحد آب، برای نوشیدن، قطره است وقُلُپ (Qolop (p و چِکّه [در تداول چیکّه،‌با یا بدون تشدید کاف cikke و cike] و خُرده [درتداول خورده xurde] و بالاخره ندرتاً قاشق: «یکی نیست یک قطره آب به آدم بدهد،» «یک قلپ آب را از آدم دریغ می‌کنند» «یک خرده آب بده بخوریم» «یک چکه [یا یک قاشق] آب بده که از تشنگی مردم!...»
  • کلمه‌ی آب، خود در شست‌وشو به عنوان واحد به کار می‌رود: «بلغور را پیش از پختن باید سه چهار آب بشویند» (سه یا چهار مرتبه بشویند و هربار آب شست‌وشو را عوض کنند).
  • در پخت و پز کلمه‌ی آب را به عنوان واحد به کار می‌برند: «برای تهیه‌ی مربا، پوست پرتقال را باید پیش از افزودن شکر یکی دو آب‌ بجوشانند تا تلخی‌اش برود.» (هربار آبی را که پوست پرتقال در آن جوشیده است به دور می‌ریزند و از نو در آب تازه می‌جوشانند).
  • واحدی که کشاورزان برای سنجش آبدهی چشمه و قنات و رود به کار می‌برند سنگ است که البته مقدار ثابتی ندارد و در همه جا به یک اندازه نیست. کارشناسان رسمی، آن را به تقریب جریانی از سیزده تا پانزده لیتر در ثانیه به حساب آورده‌اند. به این ترتیب، هرگاه بگویند «این قنات سی سنگ آب دارد» مفهوم آن این است که در هر ساعت به طور متوسط یک‌هزار و پانصد و دوازده مترمکعب آب از آن جریان می‌یابد و بدین حساب در بیست و چهار ساعت می‌توان دریاچه‌یی مربع‌شکل را که هر ضلع آن پنجاه و عمق آن متجاوز از چهارده متر و نیم باشد بدین آب پر کرد.

چنان که آمد، سنگ مقدار مشخصی نیست. فرهنگ معین در شرح این موضوع می‌نویسد:

«در تهران، یک سنگ آب عبارت است از مقدار آبی که از شکافی به اندازه‌ی بیست سانتبمترمربع و از قرار یک متر در هر سه ثانیه جریان دارد.

در کرمان یک سنگ آب برابر با بیست و چهار ساعت آبی است که برای آبیاری دو هکتار زمین کافی باشد.

در اصفهان یک سنگ آب را برابر مقدار آبی حساب می‌کنند که یک جریب زمین را در یک ساعت مشروب کند.» و غیره... که محاسبات ناقص و مغشوشی است و هیچ مقدار مشخصی به دست نمی‌دهد.