شناگر خوبی است (یا شناگری خوب بلد است)، آب گیرش نمیآید
از کتاب کوچه
شناگر خوبی است [یا شناگری خوب بلد است] ، آب گیرش نمیآید!
(با امکان صرف فعل) در اتصاف او به فلان صفت خاص تردیدی نیست؛ اما اگر آن صفت از او مشهود نیفتاده بدان سبب است که تاکنون فرصتی برای ابراز آن به دست نیاورده است.
مقایسه شود با ابابیل حیوان بیآزاری است؛ از کرم باغچه بپرس!
مترادف به خانه نشستنِ [یا عصمتِ] بیبی از بیچادری است! * اگر سوزن خیاطه گم نمیشد روزی یک قبا میدوخت! * وقتی که نیست: «کو اشتها؟» / وقتی که هست، دو لنگری! عبارت به گونههای آب گیرش نمیآید، وگرنه شناگر ماهری است و آب نمیبیند وگرنه شناگری ماهری است میآید.