صفحههای بنبست
صفحههای زیر به هیچ صفحهٔ دیگری در کتاب کوچه پیوند ندارند.
نمایش در پائین تا ۵۰ نتیجه in range #۱۰۱ تا #۱۵۰.
نمایش (۵۰تای قبلی | ۵۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)
- به آب چسیدن
- به امید محسن منشین، محسن آبآور نیست
- به لانهی مورچه(ها) آب افتادن
- به هیچ آبی نخیسیدن
- تا (وقتی که) این آب میرود...
- تا به آب نزنی شناگر نمیشوی
- تا ریشه در آب است امید ثمری هست
- ترک آب برداشتن
- تنبل به آب نرفت، وقتی که رفت خمره برد
- تو شیشهیی کردن که یک مثقال آب نگیرد (کسی را ــ)
- جایی نخوابیدن که زیرِ (آدم) آب بیفتد
- جل (یا گلیم) خود را از آب درآوردن
- حلقهی همکاران
- حوضی که آب ندارد قورباغه میخواهد چه کار؟
- خانهات آباد
- خدا بیامرزه مردهها رو که آباد میکنن زندهها رو
- خر تو(ی) آب خوابیدن
- خروس آتقی رفته به هیزم...
- خوابگزاری
- خون را به آب شستن
- درِ کوزه گذاشتن و آبش را خوردن(چیزی را ــ)
- دستهگل به آب دادن
- دنیا را آب ببرد، کچله را خواب میبرد
- رخت دو هوو به یک صندوق میرود، آب دو تا جاری از (یا به) یک جو نمیرود
- رنگی به آب زدن
- روزهای جمعه، هر آبی که روی زمین جاری است به بهشت میرود.
- روغن زیر آب نمیماند
- روی آب افتادن
- زیر (کسی) آب انداختن
- سبو همیشه سالم از آب در نمیآید
- سر (و) گوشی به آب دادن
- سر بیآب تراشیدن
- سر را زیر آب کردن
- سفرهی بینان جل است، کوزهی بیآب گل است
- سلام دادن آب یا سلام کردن آب
- شکم به آبزن
- شیر پر بیآب هم تعریفی ندارد
- صحّت آب گرم
- صد گوز و نود ریش، که از آب گذشتیم
- عاشقم، پول ندارم، کوزهتو بده آب بیارم
- عاقل به کنار جوی تا پل میجست، دیوانهی پابرهنه از آب گذشت
- فولکلور
- قسمت آباد
- لب آب بردن و تشنه برگرداندن (کسی را ــ)
- لولنگ (خیلی) آب برداشتن
- ما بادمب کنده رفتیم، اما شماها هم ده آبادکن نیستید
- ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است
- مثل آب جفت
- مثل ماهی از آب بیرون آمده...
- مدخل های ناقص
نمایش (۵۰تای قبلی | ۵۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)