صفحه‌هایی که بیشتر از همه به آن‌ها پیوند داده شده‌است

پرش به: ناوبری، جستجو

نمایش در پائین تا ۵۰ نتیجه in range #۲۱ تا #۷۰.

نمایش (۵۰تای قبلی | ۵۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)

  1. آب... از یک جو نرفتن‎‏ (۳ پیوند)
  2. آب آب را پیدا می‌کند، ‌آدم آدم را‎‏ (۳ پیوند)
  3. آب از لب و لوچه سرازیر شدن‎‏ (۳ پیوند)
  4. آب، خودش چاله را پیدا می‌کند‎‏ (۳ پیوند)
  5. آبی که در گودال (یا یک‌جا) بماند بو می‌گیرد (یا می‌گندد)‎‏ (۳ پیوند)
  6. آشیخ شمس‌الدین شمس آبادی، تو شمس آباد...‎‏ (۳ پیوند)
  7. چه سرکه‌یی باشد که از آب ترش‌تر نباشد‎‏ (۳ پیوند)
  8. آب آمد و تیمم باطل شد‎‏ (۳ پیوند)
  9. سرکه جایی ترش است که آب نباشد‎‏ (۳ پیوند)
  10. آب که یک‌جا ماند می‌گندد‎‏ (۳ پیوند)
  11. آملا‎‏ (۳ پیوند)
  12. آخدا! تو کریمی، اونم کریمه...‎‏ (۳ پیوند)
  13. آمیز قلمدون‎‏ (۳ پیوند)
  14. الهی نانت بار آهو بشود، آبت کوه به کوه بگردد‎‏ (۳ پیوند)
  15. آ (مانند آغ)‎‏ (۳ پیوند)
  16. درز را آب دادن‎‏ (۳ پیوند)
  17. آب سوار و نان سوار و (فلانی) پیاده (یا به دنبالش)‎‏ (۳ پیوند)
  18. برای بستن(جلو) دهن آمیرزا...‎‏ (۳ پیوند)
  19. جد و آباد (کسی) را جنباندن‎‏ (۲ پیوند)
  20. آب آورده‎‏ (۲ پیوند)
  21. روزهای جمعه، هر آبی که روی زمین جاری است به بهشت می‌رود.‎‏ (۲ پیوند)
  22. آب بردن 2‎‏ (۲ پیوند)
  23. نو کردن ماه به آب...‎‏ (۲ پیوند)
  24. آب، می‌داند (یاخود داند) که آبادی کجاست‎‏ (۲ پیوند)
  25. آب آب را می‌جوید، کور عصا را‎‏ (۲ پیوند)
  26. آب بردن 3‎‏ (۲ پیوند)
  27. لولنگ (خیلی) آب برداشتن‎‏ (۲ پیوند)
  28. هر بادی آب سرد نمی‌کند‎‏ (۲ پیوند)
  29. وسمه را آب، گلاب را خواب‎‏ (۲ پیوند)
  30. آب که از سر گذشت، چه یک نی چه صد نی‎‏ (۲ پیوند)
  31. آب گودال را می‌جوید، کور عصا را‎‏ (۲ پیوند)
  32. از آب گرفته‎‏ (۲ پیوند)
  33. اگر آب نمی‌آورد، کوزه هم نمی‌شکند‎‏ (۲ پیوند)
  34. به آب رفتن‎‏ (۲ پیوند)
  35. خوردن و یک آب هم بالایش (چیزی را ــ)‎‏ (۲ پیوند)
  36. آب از آب تکان نخوردن‎‏ (۲ پیوند)
  37. دهن آب افتادن‎‏ (۲ پیوند)
  38. آب از سرچشمه گل (آلود) بودن‎‏ (۲ پیوند)
  39. شناگر خوبی است (یا شناگری خوب بلد است) ، آب گیرش نمی‌آید‎‏ (۲ پیوند)
  40. آب که جاری شد خودش چاله را پیدا می‌کند‎‏ (۲ پیوند)
  41. گشنه خواب نان می‌بیند، تشنه خواب آب‎‏ (۲ پیوند)
  42. آب گیرش نمی‌آید، وگرنه شناگر ماهری است‎‏ (۲ پیوند)
  43. اول عمق آب را بپرس، بعد توش شنا کن‎‏ (۲ پیوند)
  44. اگر ظرف آب را وسط سفره بگذارند شمر به آب می‌رسد.‎‏ (۲ پیوند)
  45. آب برداشتن 1‎‏ (۲ پیوند)
  46. فوت آب بودن‎‏ (۲ پیوند)
  47. هر کجا دیدیم، آب از جو به دریا می‌رود‎‏ (۲ پیوند)
  48. چند آب شسته‌تر بودن‎‏ (۲ پیوند)
  49. کور کور را می‌جوید، آب گودال را‎‏ (۲ پیوند)
  50. بالا کشیدن و یک آب هم رویش (یا بالایش)خوردن‎‏ (۲ پیوند)

نمایش (۵۰تای قبلی | ۵۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)