صفحه‌های دارای بیشترین رده

پرش به: ناوبری، جستجو

نمایش در پائین تا ۵۰ نتیجه in range #۷۱ تا #۱۲۰.

نمایش (۵۰تای قبلی | ۵۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)

  1. آبی که میره به رودخونه؛ چه خودی خوره، چه بیگونه‎‏ (۳ رده)
  2. اول عمق آب را بپرس، بعد توش شنا کن‎‏ (۳ رده)
  3. اگر ما برویم پشکل‌چینی، خره به آب پشکل می‌اندازد‎‏ (۳ رده)
  4. بالارفتن (یا کشیدن) و یک آب هم رویش‎‏ (۳ رده)
  5. به آب و آتش زدن (خود را ــ)‎‏ (۳ رده)
  6. تا (وقتی که) این آب می‌رود...‎‏ (۳ رده)
  7. خر تو(ی) آب خوابیدن‎‏ (۳ رده)
  8. خیس آب و عرق شدن‎‏ (۳ رده)
  9. رنگی به آب زدن‎‏ (۳ رده)
  10. ساعت آب گرم‎‏ (۳ رده)
  11. آ (مانند آغ)‎‏ (۳ رده)
  12. سلام دادن آب یا سلام کردن آب‎‏ (۳ رده)
  13. آب آب را می‌جوید، کور عصا را‎‏ (۳ رده)
  14. عروس تعریفی گوزو از آب درمی‌آید‎‏ (۳ رده)
  15. آب آورده را آب می‌برد‎‏ (۳ رده)
  16. ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است‎‏ (۳ رده)
  17. ملک با کفر آباد می‌شود، با ظلم نمی‌شود‎‏ (۳ رده)
  18. آب برداشتن 1‎‏ (۳ رده)
  19. نبود آباد‎‏ (۳ رده)
  20. آب به (یا تو یا در)شکر کردن‎‏ (۳ رده)
  21. آب به آسیاب ریختن‎‏ (۳ رده)
  22. آب به لانه‌ی مورچه‌ها انداختن‎‏ (۳ رده)
  23. آب به پستی می‌رود‎‏ (۳ رده)
  24. کور عصا را می‌جوید، آب گودال را‎‏ (۳ رده)
  25. یک (یا یکی دو) آب شسته‌تر بودن‎‏ (۳ رده)
  26. آب را بر سر زنی، سر نشکند...‎‏ (۳ رده)
  27. آب نمی‌بیند وگرنه شناگر ماهری است‎‏ (۳ رده)
  28. آب که یک‌جا ماند می‌گندد‎‏ (۳ رده)
  29. آب، می‌داند (یاخود داند) که آبادی کجاست‎‏ (۳ رده)
  30. آبت نبود، نانت نبود،... چه بود‎‏ (۳ رده)
  31. آخدا! تو کریمی، اونم کریمه...‎‏ (۳ رده)
  32. آمیز قلمدون‎‏ (۳ رده)
  33. از آب، رنگ گرفتن‎‏ (۳ رده)
  34. اون چیه که هر چی راه میره خسته نمیشه؟‎‏ (۳ رده)
  35. اگر کسی به گربه آب بپاشد دستش زگیل در می‌آورد.‎‏ (۳ رده)
  36. بدهکار را که رو بدهی، بستانکار از آب درمی‌آید‎‏ (۳ رده)
  37. به آب چسیدن‎‏ (۳ رده)
  38. جایی که آب هست تیمم روا نیست‎‏ (۳ رده)
  39. خر را می‌برند عروسی که آب و هیزم بارش کنند‎‏ (۳ رده)
  40. در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن(چیزی را ــ)‎‏ (۳ رده)
  41. روز بی‌آبی به شاش موش آسیاب گرداندن‎‏ (۳ رده)
  42. سبو همیشه سالم از آب در نمی‌آید‎‏ (۳ رده)
  43. آ (مانند آق)‎‏ (۳ رده)
  44. شناگر خوبی است (یا شناگری خوب بلد است)، آب گیرش نمی‌آید‎‏ (۳ رده)
  45. فوت آب بودن‎‏ (۳ رده)
  46. آب از آب تکان نخوردن‎‏ (۳ رده)
  47. مثل آب‎‏ (۳ رده)
  48. آب از سرچشمه گل (آلود) بودن‎‏ (۳ رده)
  49. مهمان منی به آب خوردن، لب جوب‎‏ (۳ رده)
  50. آب برداشتن 2‎‏ (۳ رده)

نمایش (۵۰تای قبلی | ۵۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)