صفحه‌های دارای بیشترین رده

پرش به: ناوبری، جستجو

نمایش در پائین تا ۵۰ نتیجه in range #۲۱ تا #۷۰.

نمایش (۵۰تای قبلی | ۵۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)

  1. به آب دادن‎‏ (۴ رده)
  2. آب... از یک جو نرفتن‎‏ (۴ رده)
  3. آب افتادن‎‏ (۴ رده)
  4. آب بردن‎‏ (۴ رده)
  5. آبه اگر قوت داشت، قورباغه‌ش نهنگ می‌شد‎‏ (۴ رده)
  6. ای خدا، آقا آب بخواهد‎‏ (۴ رده)
  7. تنبل به آب نرفت، وقتی که رفت خمره برد‎‏ (۴ رده)
  8. آب انداختن‎‏ (۴ رده)
  9. آب پشت سر (کسی) به زمین پاشیدن‎‏ (۴ رده)
  10. آب شیرین و مشک گندیده؟‎‏ (۴ رده)
  11. از آب گذشتن‎‏ (۴ رده)
  12. به آب رفتن‎‏ (۴ رده)
  13. آب آوردن (چیزی را)‎‏ (۴ رده)
  14. هر بادی آب سرد نمی‌کند‎‏ (۴ رده)
  15. آب، خودش چاله را پیدا می‌کند‎‏ (۴ رده)
  16. بغداد (کسی) را آباد کردن‎‏ (۴ رده)
  17. به آب زدن‎‏ (۴ رده)
  18. خون را به آب شستن‎‏ (۳ رده)
  19. سفره‌ی بی‌نان جل است، کوزه‌ی بی‌آب گل است‎‏ (۳ رده)
  20. آب (یا قطره) به عمان، نوباوه آوردن‎‏ (۳ رده)
  21. ما بادمب کنده رفتیم، اما شماها هم ده آبادکن نیستید‎‏ (۳ رده)
  22. آب از دست نچکیدن‎‏ (۳ رده)
  23. مشک خالی و پرهیزِ آب؟‎‏ (۳ رده)
  24. آب بر آتش ریختن‎‏ (۳ رده)
  25. نان و آب داشتن‎‏ (۳ رده)
  26. آب بستن به...‎‏ (۳ رده)
  27. هر سرکه‌یی از آب ترش‌تر است‎‏ (۳ رده)
  28. آب به آسمان پاشیدن‎‏ (۳ رده)
  29. آب به سوراخ مورچه‌(ها) ریختن‎‏ (۳ رده)
  30. آب تند دادن‎‏ (۳ رده)
  31. کون را به آب سرد زدن‎‏ (۳ رده)
  32. آب دستت است نخور (یا زمین بگذار) و...‎‏ (۳ رده)
  33. آب می‌آید در این خانه شر و شر‎‏ (۳ رده)
  34. آب که سر بالا برود، قورباغه ابوعطا می‌خواند‎‏ (۳ رده)
  35. آب، راه خودش را باز می‌کند‎‏ (۳ رده)
  36. آباد کردن (جایی را)‎‏ (۳ رده)
  37. آبی که میره به رودخونه؛ خودی خوره به ز بیگونه‎‏ (۳ رده)
  38. آشیخ شمس‌الدین شمس آبادی، تو شمس آباد...‎‏ (۳ رده)
  39. انگار یک تشت آب سرد ریختند سرم‎‏ (۳ رده)
  40. اگر ظرف آب را وسط سفره بگذارند شمر به آب می‌رسد.‎‏ (۳ رده)
  41. باغت آباد (شه)، انگوری‎‏ (۳ رده)
  42. بغداد آباد‎‏ (۳ رده)
  43. به آب نرسیده موزه کندن (یا کشیدن)‎‏ (۳ رده)
  44. خر تو(ی) آب خوابیدن‎‏ (۳ رده)
  45. خیس آب و عرق شدن‎‏ (۳ رده)
  46. رنگی به آب زدن‎‏ (۳ رده)
  47. ساعت آب گرم‎‏ (۳ رده)
  48. آ (مانند آغ)‎‏ (۳ رده)
  49. سلام دادن آب یا سلام کردن آب‎‏ (۳ رده)
  50. آب آب را می‌جوید، کور عصا را‎‏ (۳ رده)

نمایش (۵۰تای قبلی | ۵۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)