صفحههای بدون پیوند میانویکی
این صفحات پیوندی به صفحهای به زبان دیگر نمیدارند:
نمایش در پائین تا ۶۸ نتیجه in range #۲۵۱ تا #۳۱۸.
نمایش (۲۵۰تای قبلی | ۲۵۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)
- صد گوز و نود ریش، که از آب گذشتیم
- صفحهٔ اصلی
- عاشقم، پول ندارم، کوزهتو بده آب بیارم
- عاقل به کنار جوی تا پل میجست، دیوانهی پابرهنه از آب گذشت
- عروس تعریفی گوزو از آب درمیآید
- فوت آب بودن
- فولکلور
- فکر نان کن که خربزه آب است
- قسمت آباد
- قوت آب از سرچشمه است
- لب آب بردن و تشنه برگرداندن (کسی را ــ)
- لولنگ (خیلی) آب برداشتن
- ما بادمب کنده رفتیم، اما شماها هم ده آبادکن نیستید
- ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است
- مثل آب
- مثل آب جفت
- مثل آبی که روی آتش بریزند...
- مثل ماهی از آب بیرون آمده...
- مدخل های ناقص
- مرغابی سرش را میکند زیر آب، خیال میکند کسی نمیبیندش
- مزهی آب دادن
- مشک خالی و پرهیزِ آب؟
- ملک با کفر آباد میشود، با ظلم نمیشود
- مهمان منی به آب خوردن، لب جوب
- مهمان منی به آب، آن هم لب جوب
- مورچه را آب میبرد...
- موکل آب فرات بودن
- نالهی آب از ناهمواری زمین است
- نان اینجا، آب اینجا، کجا روم به زِ اینجا؟
- نان و آب داشتن
- نبود آباد
- نقش بر آب شدن
- نقش خود را در آب دیدن
- نه آب بیار، نه کوزه بشکن
- نه آب و نه آبادانی، نه گلبانگ مسلمانی
- نو کردن ماه به آب...
- هر بادی آب سرد نمیکند
- هر سرکهیی از آب ترشتر است
- هر کجا دیدیم، آب از جو به دریا میرود
- هر کسی آب دل خودش را میخورد
- هر کسی کار خودش، بار خودش، آبش به انبار خودش
- هر که خواب است، روزیش در آب است
- هر که نقش خویش میبیند (یا خویشتن بیند) در آب...
- همیشه آب نمیرود به جوی آقا رفیع، یک روز هم میرود به جوی آقا شفیع
- وسمه را آب، گلاب را خواب
- پته به (یا روی) آب افتادن
- پته به آب رفتن
- پته را به آب دادن
- پل آنورِ آب (یا جو) بودن
- چشم آب نداشتن
- چند آب شستهتر بودن
- چه سرکهیی باشد که از آب ترشتر نباشد
- چوب، هر چه (یا هر قدر هم) سنگین باشد، آب فرو(یش) نمیبرد
- کتاب کوچه
- کلاه کچل را آب برد...
- کلوخ خشک در آب جستن
- کور عصا را میجوید، آب گودال را
- کور کور را میجوید، آب گودال را
- کوزه به راه آب میشکند
- کوزهی آب، تو راه چشمه میشکند
- کوزهی نو، آب خنک
- کوزهی نو، دو روز آب را خنک نگه میدارد
- کون را به آب سرد زدن
- گشنه خواب نان میبیند، تشنه خواب آب
- یک (یا یکی دو) آب شستهتر بودن
- یک ده آباد، به ز صد شهر خراب است
- یک چشمه آب درون، به ز صد چشمه آب بیرون است
- یکی رفت یکی موند...
نمایش (۲۵۰تای قبلی | ۲۵۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)