صفحههای بلند
نمایش در پائین تا ۱۰۰ نتیجه in range #۲۱ تا #۱۲۰.
نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)
- (تاریخچه) آب... از یک جو نرفتن [۱٬۸۰۷ بایت]
- (تاریخچه) کلاه کچل را آب برد... [۱٬۵۶۱ بایت]
- (تاریخچه) خروس آتقی رفته به هیزم... [۱٬۵۱۳ بایت]
- (تاریخچه) تا (وقتی که) این آب میرود... [۱٬۵۰۰ بایت]
- (تاریخچه) آبت نبود، نانت نبود،... چه بود [۱٬۴۷۹ بایت]
- (تاریخچه) ما بادمب کنده رفتیم، اما شماها هم ده آبادکن نیستید [۱٬۴۵۰ بایت]
- (تاریخچه) آب که از سر گذشت، چه یک نی چه صد نی [۱٬۳۷۹ بایت]
- (تاریخچه) آخدا! تو کریمی، اونم کریمه... [۱٬۳۷۷ بایت]
- (تاریخچه) اِاِ نه، كِكِه [۱٬۳۶۵ بایت]
- (تاریخچه) فولکلور [۱٬۳۰۲ بایت]
- (تاریخچه) آب به ریسمان بستن [۱٬۲۴۱ بایت]
- (تاریخچه) آب (یا قطره) به عمان، نوباوه آوردن [۱٬۱۹۲ بایت]
- (تاریخچه) آب تو(ی) دل کسی تکان نخوردن [۱٬۱۴۸ بایت]
- (تاریخچه) آب به پستی میرود [۱٬۱۳۴ بایت]
- (تاریخچه) از آب، کره گرفتن [۱٬۱۳۳ بایت]
- (تاریخچه) هر که خواب است، روزیش در آب است [۱٬۱۳۲ بایت]
- (تاریخچه) آب آب را میجوید، گودال هر دو را [۱٬۱۱۶ بایت]
- (تاریخچه) آب از بالا (بالاها) پایین کردن [۱٬۰۹۸ بایت]
- (تاریخچه) آب از سر گذشتن [۱٬۰۶۵ بایت]
- (تاریخچه) آبِ پاکی رو(ی) دست ریختن [۱٬۰۵۹ بایت]
- (تاریخچه) شناگر خوبی است (یا شناگری خوب بلد است)، آب گیرش نمیآید [۱٬۰۵۱ بایت]
- (تاریخچه) آب دستت است نخور (یا زمین بگذار) و... [۱٬۰۴۸ بایت]
- (تاریخچه) زیر (کسی) آب انداختن [۹۷۳ بایت]
- (تاریخچه) باغت آباد (شه)، انگوری [۹۷۳ بایت]
- (تاریخچه) آب بدود، نان بدود، (فلان) به دنبالش [۹۵۲ بایت]
- (تاریخچه) آب به آسیاب ریختن [۹۳۵ بایت]
- (تاریخچه) آب برداشتن 1 [۸۹۹ بایت]
- (تاریخچه) آب که یکجا ماند میگندد [۸۸۸ بایت]
- (تاریخچه) بدهکار را که رو بدهی، بستانکار از آب درمیآید [۸۷۶ بایت]
- (تاریخچه) تو شیشهیی کردن که یک مثقال آب نگیرد (کسی را ــ) [۸۷۱ بایت]
- (تاریخچه) اگر ما برویم پشکلچینی، خره به آب پشکل میاندازد [۸۵۸ بایت]
- (تاریخچه) آب سوار و نان سوار و (فلانی) پیاده (یا به دنبالش) [۸۴۹ بایت]
- (تاریخچه) آبه اگر قوت داشت، قورباغهش نهنگ میشد [۸۴۱ بایت]
- (تاریخچه) پته را به آب دادن [۸۴۰ بایت]
- (تاریخچه) لب آب بردن و تشنه برگرداندن (کسی را ــ) [۸۳۷ بایت]
- (تاریخچه) آب رفته به جوی برنمیگردد [۸۳۵ بایت]
- (تاریخچه) آسید عباس هم با من کومک کرد [۸۲۰ بایت]
- (تاریخچه) آب به کرت اول بودن [۷۹۹ بایت]
- (تاریخچه) به آب چسیدن [۷۹۹ بایت]
- (تاریخچه) به هیچ آبی نخیسیدن [۷۸۷ بایت]
- (تاریخچه) به آب دادن [۷۸۳ بایت]
- (تاریخچه) بالارفتن (یا کشیدن) و یک آب هم رویش [۷۸۱ بایت]
- (تاریخچه) سلام دادن آب یا سلام کردن آب [۷۸۰ بایت]
- (تاریخچه) جد و آباد (کسی) را جنباندن [۷۷۷ بایت]
- (تاریخچه) پل آنورِ آب (یا جو) بودن [۷۷۶ بایت]
- (تاریخچه) چند آب شستهتر بودن [۷۷۲ بایت]
- (تاریخچه) کتاب کوچه [۷۶۸ بایت]
- (تاریخچه) آب به آبادانی میرود [۷۵۴ بایت]
- (تاریخچه) کون را به آب سرد زدن [۷۵۳ بایت]
- (تاریخچه) سرخاب را آب رنگ میدهد، وسمه را خواب [۷۵۰ بایت]
- (تاریخچه) از بیآبی مردن بهتر، تا از قورباغه اجازه گرفتن [۷۴۹ بایت]
- (تاریخچه) در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن(چیزی را ــ) [۷۴۵ بایت]
- (تاریخچه) نو کردن ماه به آب... [۷۴۳ بایت]
- (تاریخچه) خر را که ببرند عروسی، نه برای خوشیست، برای آب و هیزمکشیست [۷۳۳ بایت]
- (تاریخچه) آب تو(ی) شیر کردن [۷۳۱ بایت]
- (تاریخچه) رخت دو هوو به یک صندوق میرود، آب دو تا جاری از (یا به) یک جو نمیرود [۷۲۹ بایت]
- (تاریخچه) گشنه خواب نان میبیند، تشنه خواب آب [۷۲۰ بایت]
- (تاریخچه) آبم است و گابم است، نوبت آسیابم است [۷۱۶ بایت]
- (تاریخچه) انگار که آبش برده [۷۱۴ بایت]
- (تاریخچه) آب به (یا در) کرت آخر بودن [۷۱۳ بایت]
- (تاریخچه) آب به سوراخ مورچه(ها) ریختن [۷۰۱ بایت]
- (تاریخچه) آب از سرچشمه گل (آلود) بودن [۶۹۴ بایت]
- (تاریخچه) نقش خود را در آب دیدن [۶۷۹ بایت]
- (تاریخچه) اگر ظرف آب را وسط سفره بگذارند شمر به آب میرسد. [۶۷۸ بایت]
- (تاریخچه) لولنگ (خیلی) آب برداشتن [۶۵۹ بایت]
- (تاریخچه) آب دریا از دهن سگ نجس نمیشود [۶۵۲ بایت]
- (تاریخچه) آب به آن کوزه نکردن که... [۶۵۰ بایت]
- (تاریخچه) ای آب روون، شووَرَم بهاِم باشه مهربون [۶۴۹ بایت]
- (تاریخچه) بیگدار به آب زدن [۶۴۷ بایت]
- (تاریخچه) روز بیآبی به شاش موش آسیاب گرداندن [۶۴۰ بایت]
- (تاریخچه) به لانهی مورچه(ها) آب افتادن [۶۳۶ بایت]
- (تاریخچه) حلقهی همکاران [۶۲۹ بایت]
- (تاریخچه) مثل آب [۶۲۸ بایت]
- (تاریخچه) صد گوز و نود ریش، که از آب گذشتیم [۶۲۱ بایت]
- (تاریخچه) حوضی که آب ندارد قورباغه میخواهد چه کار؟ [۶۲۰ بایت]
- (تاریخچه) آب نطلبیده مراد است. [۶۲۰ بایت]
- (تاریخچه) بزرگی، یک دمش آب است، یک دمش آتش [۶۱۶ بایت]
- (تاریخچه) آچس [۶۱۵ بایت]
- (تاریخچه) به آب زدن [۶۱۳ بایت]
- (تاریخچه) آب پارسال و نان پیرارسال [۶۱۳ بایت]
- (تاریخچه) جل (یا گلیم) خود را از آب درآوردن [۶۰۹ بایت]
- (تاریخچه) عروس تعریفی گوزو از آب درمیآید [۶۰۹ بایت]
- (تاریخچه) اگر آب نمیآورد، کوزه هم نمیشکند [۶۰۹ بایت]
- (تاریخچه) نه آب و نه آبادانی، نه گلبانگ مسلمانی [۶۰۷ بایت]
- (تاریخچه) خدا بیامرزه مردهها رو که آباد میکنن زندهها رو [۶۰۴ بایت]
- (تاریخچه) آب آمد و تیمم باطل شد [۶۰۴ بایت]
- (تاریخچه) جایی نخوابیدن که زیرِ (آدم) آب بیفتد [۶۰۲ بایت]
- (تاریخچه) از آب و گل درآمدن [۵۹۸ بایت]
- (تاریخچه) آشیخ روباه [۵۹۶ بایت]
- (تاریخچه) خانهات آباد [۵۹۳ بایت]
- (تاریخچه) آب، راه خودش را باز میکند [۵۹۱ بایت]
- (تاریخچه) به آب افتادن [۵۸۸ بایت]
- (تاریخچه) سر (و) گوشی به آب دادن [۵۸۶ بایت]
- (تاریخچه) دنیا را آب ببرد، کچله را خواب میبرد [۵۸۱ بایت]
- (تاریخچه) عاقل به کنار جوی تا پل میجست، دیوانهی پابرهنه از آب گذشت [۵۸۱ بایت]
- (تاریخچه) آمیز قلمدون [۵۷۸ بایت]
- (تاریخچه) مرغابی سرش را میکند زیر آب، خیال میکند کسی نمیبیندش [۵۷۵ بایت]
- (تاریخچه) اگر کسی به گربه آب بپاشد دستش زگیل در میآورد. [۵۷۴ بایت]
- (تاریخچه) شیر پر بیآب هم تعریفی ندارد [۵۷۳ بایت]
- (تاریخچه) اول عمق آب را بپرس، بعد توش شنا کن [۵۷۲ بایت]
نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)