صفحههای دارای بیشترین رده
نمایش در پائین تا ۱۰۰ نتیجه in range #۱۰۱ تا #۲۰۰.
نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)
- آب به پستی میرود (۳ رده)
- کور عصا را میجوید، آب گودال را (۳ رده)
- یک (یا یکی دو) آب شستهتر بودن (۳ رده)
- آب را بر سر زنی، سر نشکند... (۳ رده)
- آب نمیبیند وگرنه شناگر ماهری است (۳ رده)
- آب که یکجا ماند میگندد (۳ رده)
- آب، میداند (یاخود داند) که آبادی کجاست (۳ رده)
- آبت نبود، نانت نبود،... چه بود (۳ رده)
- آخدا! تو کریمی، اونم کریمه... (۳ رده)
- آمیز قلمدون (۳ رده)
- از آب، رنگ گرفتن (۳ رده)
- اون چیه که هر چی راه میره خسته نمیشه؟ (۳ رده)
- اگر کسی به گربه آب بپاشد دستش زگیل در میآورد. (۳ رده)
- بدهکار را که رو بدهی، بستانکار از آب درمیآید (۳ رده)
- به آب چسیدن (۳ رده)
- جایی که آب هست تیمم روا نیست (۳ رده)
- خر را میبرند عروسی که آب و هیزم بارش کنند (۳ رده)
- در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن(چیزی را ــ) (۳ رده)
- روز بیآبی به شاش موش آسیاب گرداندن (۳ رده)
- سبو همیشه سالم از آب در نمیآید (۳ رده)
- آ (مانند آق) (۳ رده)
- شناگر خوبی است (یا شناگری خوب بلد است)، آب گیرش نمیآید (۳ رده)
- فوت آب بودن (۳ رده)
- آب از آتش در آوردن (۳ رده)
- مثل آب جفت (۳ رده)
- آب از لب و لوچه سرازیر شدن (۳ رده)
- مهمان منی به آب، آن هم لب جوب (۳ رده)
- پل آنورِ آب (یا جو) بودن (۳ رده)
- آب به چشم بودن (۳ رده)
- کور کور را میجوید، آب گودال را (۳ رده)
- آب جدا، دان (یا دانه) جدا (۳ رده)
- یک ده آباد، به ز صد شهر خراب است (۳ رده)
- آب رفته به جوی برنمیگردد (۳ رده)
- آب پارسال و نان پیرارسال (۳ رده)
- آب گرمابه، پارگین را شاید (۳ رده)
- آب، هر چه عمیقتر است آرامتر است (۳ رده)
- آبم است و گابم است، نوبت آسیابم است (۳ رده)
- آدمی که خیس است از آب (یا باران) نمیترسد (۳ رده)
- آمیز والده (۳ رده)
- از آب شب مانده پرهیزش میدهند، باز هم ناخوش است (۳ رده)
- از آب، کره گرفتن (۳ رده)
- ای آب روون، شووَرَم بهاِم باشه مهربون (۳ رده)
- بر آب بودن (۳ رده)
- به آب گوزیدن (۳ رده)
- جد و آباد (کسی) را جنباندن (۳ رده)
- خر را که ببرند عروسی، نه برای خوشیست، برای آب و هیزمکشیست (۳ رده)
- روزهای جمعه، هر آبی که روی زمین جاری است به بهشت میرود. (۳ رده)
- آب آب را پیدا میکند، آدم آدم را (۳ رده)
- قسمت آباد (۳ رده)
- آب از آهن کشیدن (۳ رده)
- مثل آبی که روی آتش بریزند... (۳ رده)
- نه آب بیار، نه کوزه بشکن (۳ رده)
- آب به (یا در)غربال کردن (۳ رده)
- هر که خواب است، روزیش در آب است (۳ رده)
- آب به دست یزید افتادن (۳ رده)
- چشم آب نداشتن (۳ رده)
- آب به چشم نداشتن (۳ رده)
- کوزه به راه آب میشکند (۳ رده)
- آب خرد، ماهی خرد (۳ رده)
- یک چشمه آب درون، به ز صد چشمه آب بیرون است (۳ رده)
- آب ریخته به کوزه جمع نمیشود (۳ رده)
- آب پس دادن (۳ رده)
- آب گودال را میجوید، کور عصا را (۳ رده)
- آزادی، آبادی است (۳ رده)
- آچس (۳ رده)
- از آب و آتش درآمدن (۳ رده)
- از بیآبی مردن بهتر، تا از قورباغه اجازه گرفتن (۳ رده)
- برای بستن(جلو) دهن آمیرزا... (۳ رده)
- به امید محسن منشین، محسن آبآور نیست (۳ رده)
- جد و آباد (کسی) را گفتن (۳ رده)
- خروس آتقی رفته به هیزم... (۳ رده)
- روغن زیر آب نمیماند (۳ رده)
- سر بیآب تراشیدن (۳ رده)
- شیر پر بیآب هم تعریفی ندارد (۳ رده)
- آب آتش کردن (۳ رده)
- قوت آب از سرچشمه است (۳ رده)
- آب از بالا (بالاها) پایین کردن (۳ رده)
- مثل ماهی از آب بیرون آمده... (۳ رده)
- موکل آب فرات بودن (۳ رده)
- آب بردن 1 (۳ رده)
- نه آب و نه آبادانی، نه گلبانگ مسلمانی (۳ رده)
- آب به آب بخورد زور برمیدارد (۳ رده)
- آب به ریسمان بستن (۳ رده)
- چند آب شستهتر بودن (۳ رده)
- آب به کرت اول بودن (۳ رده)
- کوزهی آب، تو راه چشمه میشکند (۳ رده)
- آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم... (۳ رده)
- یکی رفت یکی موند... (۳ رده)
- آب سوار و نان سوار و (فلانی) پیاده (یا به دنبالش) (۳ رده)
- آب گودال را میجوید، کور عصا را! (۳ رده)
- آبِ پاکی رو(ی) دست ریختن (۳ رده)
- آسیاب را به آبرو گرداندن (۳ رده)
- آکون (۳ رده)
- از آب و گل درآمدن (۳ رده)
- الهی نانت بار آهو بشود، آبت کوه به کوه بگردد (۳ رده)
- اِاِ نه، كِكِه (۳ رده)
- ای دوست، گل سرشته را آبی بس (۳ رده)
- برخلاف جریان آب شنا کردن (۳ رده)
- به آب رسیدن (۳ رده)
- خشت بر آب (یا به دریا) زدن (۳ رده)
نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)