صفحه‌های دارای بیشترین رده

پرش به: ناوبری، جستجو

نمایش در پائین تا ۱۰۰ نتیجه in range #۱۲۱ تا #۲۲۰.

نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)

  1. آخدا! تو کریمی، اونم کریمه...‎‏ (۳ رده)
  2. آمیز قلمدون‎‏ (۳ رده)
  3. از آب، رنگ گرفتن‎‏ (۳ رده)
  4. ای آب روون، شووَرَم به‌اِم باشه مهربون‎‏ (۳ رده)
  5. بر آب بودن‎‏ (۳ رده)
  6. به آب گوزیدن‎‏ (۳ رده)
  7. جد و آباد (کسی) را جنباندن‎‏ (۳ رده)
  8. خر را که ببرند عروسی، نه برای خوشی‌ست، برای آب و هیزم‌کشی‌ست‎‏ (۳ رده)
  9. روزهای جمعه، هر آبی که روی زمین جاری است به بهشت می‌رود.‎‏ (۳ رده)
  10. آب آب را پیدا می‌کند، ‌آدم آدم را‎‏ (۳ رده)
  11. آب از آتش در آوردن‎‏ (۳ رده)
  12. مثل آب جفت‎‏ (۳ رده)
  13. آب از لب و لوچه سرازیر شدن‎‏ (۳ رده)
  14. مهمان منی به آب، آن هم لب جوب‎‏ (۳ رده)
  15. پل آن‌ورِ آب (یا جو) بودن‎‏ (۳ رده)
  16. آب به چشم بودن‎‏ (۳ رده)
  17. کور کور را می‌جوید، آب گودال را‎‏ (۳ رده)
  18. آب جدا، دان (یا دانه) جدا‎‏ (۳ رده)
  19. یک ده آباد، به ز صد شهر خراب است‎‏ (۳ رده)
  20. آب رفته به جوی برنمی‌گردد‎‏ (۳ رده)
  21. آب پارسال و نان پیرارسال‎‏ (۳ رده)
  22. آب گرمابه، پارگین را شاید‎‏ (۳ رده)
  23. آب، هر چه عمیق‌تر است آرام‌تر است‎‏ (۳ رده)
  24. آبم است و گابم است، نوبت آسیابم است‎‏ (۳ رده)
  25. آدمی که خیس است از آب (یا باران) نمی‌ترسد‎‏ (۳ رده)
  26. آمیز والده‎‏ (۳ رده)
  27. از آب شب مانده پرهیزش می‌دهند، باز هم ناخوش است‎‏ (۳ رده)
  28. از آب، کره گرفتن‎‏ (۳ رده)
  29. برای بستن(جلو) دهن آمیرزا...‎‏ (۳ رده)
  30. به امید محسن منشین، محسن آب‌آور نیست‎‏ (۳ رده)
  31. جد و آباد (کسی) را گفتن‎‏ (۳ رده)
  32. خروس آتقی رفته به هیزم...‎‏ (۳ رده)
  33. روغن زیر آب نمی‌ماند‎‏ (۳ رده)
  34. سر بی‌آب تراشیدن‎‏ (۳ رده)
  35. شیر پر بی‌آب هم تعریفی ندارد‎‏ (۳ رده)
  36. آب آتش کردن‎‏ (۳ رده)
  37. قسمت‌ آباد‎‏ (۳ رده)
  38. آب از آهن کشیدن‎‏ (۳ رده)
  39. مثل آبی که روی آتش بریزند...‎‏ (۳ رده)
  40. نه آب بیار، نه کوزه بشکن‎‏ (۳ رده)
  41. آب به (یا در)غربال کردن‎‏ (۳ رده)
  42. هر که خواب است، روزیش در آب است‎‏ (۳ رده)
  43. آب به دست یزید افتادن‎‏ (۳ رده)
  44. چشم آب نداشتن‎‏ (۳ رده)
  45. آب به چشم نداشتن‎‏ (۳ رده)
  46. کوزه به راه آب می‌شکند‎‏ (۳ رده)
  47. آب خرد، ماهی خرد‎‏ (۳ رده)
  48. یک چشمه آب درون، به ز صد چشمه آب بیرون است‎‏ (۳ رده)
  49. آب ریخته به کوزه جمع نمی‌شود‎‏ (۳ رده)
  50. آب پس دادن‎‏ (۳ رده)
  51. آب گودال را می‌جوید، کور عصا را‎‏ (۳ رده)
  52. آزادی، آبادی است‎‏ (۳ رده)
  53. آچس‎‏ (۳ رده)
  54. از آب و آتش درآمدن‎‏ (۳ رده)
  55. از بی‌آبی مردن بهتر، تا از قورباغه اجازه گرفتن‎‏ (۳ رده)
  56. اِاِ نه، كِكِه‎‏ (۳ رده)
  57. ای دوست، گل سرشته را آبی بس‎‏ (۳ رده)
  58. برخلاف جریان آب شنا کردن‎‏ (۳ رده)
  59. به آب رسیدن‎‏ (۳ رده)
  60. خشت بر آب (یا به دریا) زدن‎‏ (۳ رده)
  61. روی آب افتادن‎‏ (۳ رده)
  62. سر را زیر آب کردن‎‏ (۳ رده)
  63. آب... به یک جو نرفتن‎‏ (۳ رده)
  64. صحّت آب گرم‎‏ (۳ رده)
  65. آب آمد و تیمم باطل شد‎‏ (۳ رده)
  66. قوت آب از سرچشمه است‎‏ (۳ رده)
  67. آب از بالا (بالاها) پایین کردن‎‏ (۳ رده)
  68. مثل ماهی از آب بیرون آمده...‎‏ (۳ رده)
  69. موکل آب فرات بودن‎‏ (۳ رده)
  70. آب بردن 1‎‏ (۳ رده)
  71. نه آب و نه آبادانی، نه گلبانگ مسلمانی‎‏ (۳ رده)
  72. آب به آب بخورد زور برمی‌دارد‎‏ (۳ رده)
  73. آب به ریسمان بستن‎‏ (۳ رده)
  74. چند آب شسته‌تر بودن‎‏ (۳ رده)
  75. آب به کرت اول بودن‎‏ (۳ رده)
  76. کوزه‌ی آب، تو راه چشمه می‌شکند‎‏ (۳ رده)
  77. آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم...‎‏ (۳ رده)
  78. یکی رفت یکی موند...‎‏ (۳ رده)
  79. آب سوار و نان سوار و (فلانی) پیاده (یا به دنبالش)‎‏ (۳ رده)
  80. آب گودال را می‌جوید، کور عصا را!‎‏ (۳ رده)
  81. آبِ پاکی رو(ی) دست ریختن‎‏ (۳ رده)
  82. آسیاب را به آب‌رو گرداندن‎‏ (۳ رده)
  83. آکون‎‏ (۳ رده)
  84. از آب و گل درآمدن‎‏ (۳ رده)
  85. الهی نانت بار آهو بشود، آبت کوه به کوه بگردد‎‏ (۳ رده)
  86. با آب طلا باید نوشت (یا بنویسند)‎‏ (۳ رده)
  87. بزرگی، یک دمش آب است، یک دمش آتش‎‏ (۳ رده)
  88. به هیچ آبی نخیسیدن‎‏ (۳ رده)
  89. تو شیشه‌یی کردن که یک مثقال آب نگیرد (کسی را ــ)‎‏ (۳ رده)
  90. حوضی که آب ندارد قورباغه می‌خواهد چه کار؟‎‏ (۳ رده)
  91. خوردن و یک آب هم بالایش (چیزی را ــ)‎‏ (۳ رده)
  92. روی آب نشستن‎‏ (۳ رده)
  93. سرخاب را آب رنگ می‌دهد، وسمه را خواب‎‏ (۳ رده)
  94. آب (فلان) به جوی (بهمان) نرفتن‎‏ (۳ رده)
  95. آب آوردن‎‏ (۳ رده)
  96. لب آب بردن و تشنه برگرداندن (کسی را ــ)‎‏ (۳ رده)
  97. آب از بن تیره بودن‎‏ (۳ رده)
  98. مرغابی سرش را می‌کند زیر آب، خیال می‌کند کسی نمی‌بیندش‎‏ (۳ رده)
  99. آب اومد.ـ کدوم آب؟‎‏ (۳ رده)
  100. ناله‌ی آب از ناهمواری زمین است‎‏ (۳ رده)

نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)