رده:آب (تعبیرات مصدری)
از کتاب کوچه
پرش به:
ناوبری
،
جستجو
صفحههای ردهٔ «آب (تعبیرات مصدری)»
این ۱۰۳ صفحه در این رده قرار دارند؛ این رده در کل حاوی ۱۰۳ صفحه است.
آ
آب (فلان) به جوی (بهمان) نرفتن
آب (یا قطره) به عمان، نوباوه آوردن
آب آتش کردن
آب آوردن
آب آوردن (چیزی را)
آب از آب تکان نخوردن
آب از آتش در آوردن
آب از آهن کشیدن
آب از بالا (بالاها) پایین کردن
آب از بن تیره بودن
آب از دریا بخشیدن
آب از دست نچکیدن
آب از سر گذشتن
آب از سرچشمه گل (آلود) بودن
آب از لب و لوچه سرازیر شدن
آب افتادن
آب انداختن
آب بر آتش ریختن
آب برداشتن 1
آب برداشتن 2
آب برداشتن 3
آب بردن
آب بردن 1
آب بردن 2
آب بردن 3
آب بستن به...
آب به (یا تو یا در)شکر کردن
آب به (یا در) قفس کردن
آب به (یا در) کرت آخر بودن
آب به (یا در)غربال کردن
آب به آب شدن
آب به آسمان پاشیدن
آب به آسیاب ریختن
آب به آن کوزه نکردن که...
آب به آینه زدن
آ (ادامه)
آب به دست یزید افتادن
آب به ریسمان بستن
آب به ریش (کسی) زدن
آب به سبد کردن
آب به سوراخ مورچه(ها) ریختن
آب به لانهی مورچهها انداختن
آب به چشم بودن
آب به چشم نداشتن
آب به کرت اول بودن
آب به کون خر (یا شتر)ریختن
آب بیرون رفتن
آب تند دادن
آب تو(ی) دل کسی تکان نخوردن
آب تو(ی) شیر کردن
آب پس دادن
آب پشت سر (کسی) به زمین پاشیدن
آب... از یک جو نرفتن
آب... به یک جو نرفتن
آبِ پاکی رو(ی) دست ریختن
آسیاب را به آبرو گرداندن
ا
از آب درآمدن
از آب درآوردن
از آب و آتش درآمدن
از آب و گل درآمدن
از آب گذشتن
از آب گرفتن
از آب، رنگ گرفتن
از آب، کره گرفتن
ب
بالارفتن (یا کشیدن) و یک آب هم رویش
بر آب بودن
برخلاف جریان آب شنا کردن
به آب افتادن
به آب دادن
به آب رسیدن
به آب رفتن
ب (ادامه)
به آب زدن
به آب نرسیده موزه کندن (یا کشیدن)
به آب و آتش زدن (خود را ــ)
به آب چسیدن
به آب گوزیدن
به هیچ آبی نخیسیدن
ت
تو شیشهیی کردن که یک مثقال آب نگیرد (کسی را ــ)
خ
خر تو(ی) آب خوابیدن
خشت بر آب (یا به دریا) زدن
خوردن و یک آب هم بالایش (چیزی را ــ)
خون را به آب شستن
خیس آب و عرق شدن
د
در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن(چیزی را ــ)
ر
رنگی به آب زدن
روز بیآبی به شاش موش آسیاب گرداندن
روی آب افتادن
روی آب نشستن
س
سر بیآب تراشیدن
سر را زیر آب کردن
سلام دادن آب یا سلام کردن آب
ف
فوت آب بودن
ل
لب آب بردن و تشنه برگرداندن (کسی را ــ)
م
مزهی آب دادن
موکل آب فرات بودن
ن
نان و آب داشتن
نقش بر آب شدن
نقش خود را در آب دیدن
پ
پل آنورِ آب (یا جو) بودن
چ
چشم آب نداشتن
چند آب شستهتر بودن
ک
کلوخ خشک در آب جستن
کون را به آب سرد زدن
ی
یک (یا یکی دو) آب شستهتر بودن
ردهها
:
آب
تعبیرات مصدری
منوی ناوبری
ابزارهای شخصی
ورود
گویشها
فضاهای نام
بحث
رده
جستجو
بیشتر
بازدیدها
نمایش تاریخچه
نمایش مبدأ
خواندن
ناوبری
صفحهٔ اصلی
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
راهنما
ابزارها
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
صفحههای ویژه
پیوند پایدار
اطلاعات صفحه