صفحه‌های دارای بیشترین رده

پرش به: ناوبری، جستجو

نمایش در پائین تا ۱۰۰ نتیجه in range #۱۰۱ تا #۲۰۰.

نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)

  1. اون چیه که هر چی راه میره خسته نمیشه؟‎‏ (۳ رده)
  2. اگر کسی به گربه آب بپاشد دستش زگیل در می‌آورد.‎‏ (۳ رده)
  3. بدهکار را که رو بدهی، بستانکار از آب درمی‌آید‎‏ (۳ رده)
  4. به آب چسیدن‎‏ (۳ رده)
  5. جایی که آب هست تیمم روا نیست‎‏ (۳ رده)
  6. خر را می‌برند عروسی که آب و هیزم بارش کنند‎‏ (۳ رده)
  7. در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن(چیزی را ــ)‎‏ (۳ رده)
  8. روز بی‌آبی به شاش موش آسیاب گرداندن‎‏ (۳ رده)
  9. سبو همیشه سالم از آب در نمی‌آید‎‏ (۳ رده)
  10. آ (مانند آق)‎‏ (۳ رده)
  11. شناگر خوبی است (یا شناگری خوب بلد است)، آب گیرش نمی‌آید‎‏ (۳ رده)
  12. فوت آب بودن‎‏ (۳ رده)
  13. آب از آب تکان نخوردن‎‏ (۳ رده)
  14. مثل آب‎‏ (۳ رده)
  15. آب از سرچشمه گل (آلود) بودن‎‏ (۳ رده)
  16. مهمان منی به آب خوردن، لب جوب‎‏ (۳ رده)
  17. آب برداشتن 2‎‏ (۳ رده)
  18. نقش بر آب شدن‎‏ (۳ رده)
  19. آب به (یا در) قفس کردن‎‏ (۳ رده)
  20. هر کسی آب دل خودش را می‌خورد‎‏ (۳ رده)
  21. آب به پستی می‌رود‎‏ (۳ رده)
  22. کور عصا را می‌جوید، آب گودال را‎‏ (۳ رده)
  23. یک (یا یکی دو) آب شسته‌تر بودن‎‏ (۳ رده)
  24. آب رفته به جوی برنمی‌گردد‎‏ (۳ رده)
  25. آب پارسال و نان پیرارسال‎‏ (۳ رده)
  26. آب گرمابه، پارگین را شاید‎‏ (۳ رده)
  27. آب، هر چه عمیق‌تر است آرام‌تر است‎‏ (۳ رده)
  28. آبم است و گابم است، نوبت آسیابم است‎‏ (۳ رده)
  29. آدمی که خیس است از آب (یا باران) نمی‌ترسد‎‏ (۳ رده)
  30. آمیز والده‎‏ (۳ رده)
  31. از آب شب مانده پرهیزش می‌دهند، باز هم ناخوش است‎‏ (۳ رده)
  32. از آب، کره گرفتن‎‏ (۳ رده)
  33. ای آب روون، شووَرَم به‌اِم باشه مهربون‎‏ (۳ رده)
  34. بر آب بودن‎‏ (۳ رده)
  35. به آب گوزیدن‎‏ (۳ رده)
  36. جد و آباد (کسی) را جنباندن‎‏ (۳ رده)
  37. خر را که ببرند عروسی، نه برای خوشی‌ست، برای آب و هیزم‌کشی‌ست‎‏ (۳ رده)
  38. روزهای جمعه، هر آبی که روی زمین جاری است به بهشت می‌رود.‎‏ (۳ رده)
  39. آب آب را پیدا می‌کند، ‌آدم آدم را‎‏ (۳ رده)
  40. آب از آتش در آوردن‎‏ (۳ رده)
  41. مثل آب جفت‎‏ (۳ رده)
  42. آب از لب و لوچه سرازیر شدن‎‏ (۳ رده)
  43. مهمان منی به آب، آن هم لب جوب‎‏ (۳ رده)
  44. پل آن‌ورِ آب (یا جو) بودن‎‏ (۳ رده)
  45. آب به چشم بودن‎‏ (۳ رده)
  46. کور کور را می‌جوید، آب گودال را‎‏ (۳ رده)
  47. آب جدا، دان (یا دانه) جدا‎‏ (۳ رده)
  48. یک ده آباد، به ز صد شهر خراب است‎‏ (۳ رده)
  49. یک چشمه آب درون، به ز صد چشمه آب بیرون است‎‏ (۳ رده)
  50. آب ریخته به کوزه جمع نمی‌شود‎‏ (۳ رده)
  51. آب پس دادن‎‏ (۳ رده)
  52. آب گودال را می‌جوید، کور عصا را‎‏ (۳ رده)
  53. آزادی، آبادی است‎‏ (۳ رده)
  54. آچس‎‏ (۳ رده)
  55. از آب و آتش درآمدن‎‏ (۳ رده)
  56. از بی‌آبی مردن بهتر، تا از قورباغه اجازه گرفتن‎‏ (۳ رده)
  57. برای بستن(جلو) دهن آمیرزا...‎‏ (۳ رده)
  58. به امید محسن منشین، محسن آب‌آور نیست‎‏ (۳ رده)
  59. جد و آباد (کسی) را گفتن‎‏ (۳ رده)
  60. خروس آتقی رفته به هیزم...‎‏ (۳ رده)
  61. روغن زیر آب نمی‌ماند‎‏ (۳ رده)
  62. سر بی‌آب تراشیدن‎‏ (۳ رده)
  63. شیر پر بی‌آب هم تعریفی ندارد‎‏ (۳ رده)
  64. آب آتش کردن‎‏ (۳ رده)
  65. قسمت‌ آباد‎‏ (۳ رده)
  66. آب از آهن کشیدن‎‏ (۳ رده)
  67. مثل آبی که روی آتش بریزند...‎‏ (۳ رده)
  68. نه آب بیار، نه کوزه بشکن‎‏ (۳ رده)
  69. آب به (یا در)غربال کردن‎‏ (۳ رده)
  70. هر که خواب است، روزیش در آب است‎‏ (۳ رده)
  71. آب به دست یزید افتادن‎‏ (۳ رده)
  72. چشم آب نداشتن‎‏ (۳ رده)
  73. آب به چشم نداشتن‎‏ (۳ رده)
  74. کوزه به راه آب می‌شکند‎‏ (۳ رده)
  75. آب خرد، ماهی خرد‎‏ (۳ رده)
  76. یکی رفت یکی موند...‎‏ (۳ رده)
  77. آب سوار و نان سوار و (فلانی) پیاده (یا به دنبالش)‎‏ (۳ رده)
  78. آب گودال را می‌جوید، کور عصا را!‎‏ (۳ رده)
  79. آبِ پاکی رو(ی) دست ریختن‎‏ (۳ رده)
  80. آسیاب را به آب‌رو گرداندن‎‏ (۳ رده)
  81. آکون‎‏ (۳ رده)
  82. از آب و گل درآمدن‎‏ (۳ رده)
  83. الهی نانت بار آهو بشود، آبت کوه به کوه بگردد‎‏ (۳ رده)
  84. اِاِ نه، كِكِه‎‏ (۳ رده)
  85. ای دوست، گل سرشته را آبی بس‎‏ (۳ رده)
  86. برخلاف جریان آب شنا کردن‎‏ (۳ رده)
  87. به آب رسیدن‎‏ (۳ رده)
  88. خشت بر آب (یا به دریا) زدن‎‏ (۳ رده)
  89. روی آب افتادن‎‏ (۳ رده)
  90. سر را زیر آب کردن‎‏ (۳ رده)
  91. آب... به یک جو نرفتن‎‏ (۳ رده)
  92. صحّت آب گرم‎‏ (۳ رده)
  93. آب آمد و تیمم باطل شد‎‏ (۳ رده)
  94. قوت آب از سرچشمه است‎‏ (۳ رده)
  95. آب از بالا (بالاها) پایین کردن‎‏ (۳ رده)
  96. مثل ماهی از آب بیرون آمده...‎‏ (۳ رده)
  97. موکل آب فرات بودن‎‏ (۳ رده)
  98. آب بردن 1‎‏ (۳ رده)
  99. نه آب و نه آبادانی، نه گلبانگ مسلمانی‎‏ (۳ رده)
  100. آب به آب بخورد زور برمی‌دارد‎‏ (۳ رده)

نمایش (۱۰۰تای قبلی | ۱۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)